کد مطلب:35484
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:29
قاعده كلي و عقلائي «دفع ضرر محتمل» كه از جمله دلائل اثبات معاد است چيست؟
بر فرض كه دعوت كنندگان به معاد و معاد باوران هيچ دليلي بر وجود معاد نداشته باشند، در اين صورت تكليف انسان عاقل و خرد ورز با توجّه به دعوت فراواني كه از ناحية پيامبران به معاد رسيده چيست؟ آيا انسان در مواقعي كه پاي خطري بزرگ در كار است و در مواردي كه احتمال ضرر مهم مي رود نبايد از احتمال خطر و ضرر جلوگيري كند؟ و به تعبير ديگر، آيا «دفع ضرر محتمل» عقلاً لازم، بلكه واجب نيست؟ انسان هر جا احتمال ضرر و خسارت مادي و دنيوي بدهد با همة وجود براي رفع آن مي كوشد و حتي به گفتة كودكان مُهر صحت مي نهد اگر انسان دروغگو يا كودكي به كسي بگويد عقربي در جامه توست، خرد كامل با پيش بيني و حزم حكم مي كند جامه ات را كاوش كني، مبادا به تو آسيبي وارد آيد:
گـر تو را طفلي بگويد كي فلان
عقربي در جـامهات ديـدم بدان
بي تحاشي جامه را بيرون كني پيروي بر قول هر مجنون كني
همچنين اگر به انساني كه قصد گذر از بياباني دراز و تفتيده دارد گفته شود بياباني است بي آب و گياه. براي چند روز بايد آب و غذا آماده كرد، آيا عقل به پيش بيني و حزم حكم نمي كند؟ قطعاً انسان در اين گونه موارد بيش از آنچه احتمال دارد پيش بيني مي كند. آيا جز اين است كه عقل فرمان به احتياط داده است؟
آن يكي گويد در اين ره هفت روز
آب نبـود، هفـت ريگ پـاي سـوز
آن دگر گويد دروغ است اين بـدان
كه به هر شب چشمهاي بيني روان
حـزم آن باشد كه بـرگيري تـو آب
تـا رهي از ترس و باشـي در ثـواب
گـر بـود در راه آب، ايـن را بـريـز
ور نـبـاشـد واي بـر مـرد سـتـيـز
اي خلـيفـه زادگـان دادي كـنيـد
حـزم بـهـر روز مـيـعـادي كنـيـد
(مثنوي، دفتر سوم.)
بنابراين، وقتي پيامبران بگويند: روزي در پيش داريد به نام «روز عظيم» و «خبر بزرگ» و واقعه اي است تكان دهنده، آيا نبايد سخن اين نخبگان، برجستگان و راستگوترين افراد بشر را پذيرفت؟! آيا آدمي مي پندارد كه به حال خود رها شده است: «أيحسب الإنسانُ أن يُترَك سُديً» قيامت/36. نه تكليفي در كار است نه پاداش و كيفر و قيامتي؟!
ابن ابي العوجاء و ابن مقفّع در مسجد الحرام به تماشاي مردم نشسته بودند. ابن مقفّع با اشاره به مردمي كه طواف ميكردند به دوست خود گفت: در ميان اينان كسي نيست كه نام آدمي شايان او باشد، جز اين شيخ كه نشسته است (مقصودش امام صادق(ع) بود) اما ديگر مردمان گروهي اوباش و اراذل و حيوانند؛ زيرا به اين كار بي فايده (طواف خانه خدا) اشتغال دارند. ابن أبي العوجاء به وي گفت: چرا انسانيت تنها ويژه آن شيخ است نه ديگران ؟! ابن مقفع گفت: زيرا نزد او چيزي ديدم كه نزد ديگران نديدم. آنگاه هر دو خدمت امام صادق(ع) رسيدند. امام(ع) سخن را درباره هدفمند بودن نظام هستي آغاز كرده، فرمود: «إن يكن الأمر علي ما يقول هؤلاء، وهو علي ما يقولون، يعني أهل الطّواف، فقد سلموا وعطبتم و إن يكن الأمر علي ما تقولون، وليس كما تقولون، فقد استويتم وهم» (اصول كافي 1/75، كتاب التوحيد، ح 2)؛ [اگر حقيقت همان است كه اينان ميگويند و بيترديد حقيقت همان است كه اينان (گرويدگان به خدا و قيامت) ميگويند آنان به سلامت هستند و شما به هلاكت افتادەايد، و اگر حق اين است كه شما (منكران خدا و قيامت) مي گوييد و مسلماً اين چنين نيست، در اين صورت شما و آنان يكسانيد و آنان از گرويدن به خدا و باور به قيامت زياني نكردەاند؛ زيرا اگر با مردن نابود مي شويد و هيچ كس بعد از مرگ زنده نمي شود، فرقي بين عادل و ظالم، صالح و طالح نخواهد بود؛ چون در حال عدم تمايزي نيست.]
: آية الله جوادي آملي
تفسير موضوعي قرآن ج 4 (معاد در قرآن)
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.